واژه

معنی کلمات

واژه

معنی کلمات

معنی کلمات و معانی اسمها و شهرها و کشورها و رسم و رسومات
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

۷۹ مطلب در اسفند ۱۳۸۸ ثبت شده است

مناطق کردنشین  در ایران، ترکیه، عراق ، سوریه و آذربایجان و ارمنستان است.  
عاتکه یک نام دخترانه با ریشه عربی است . عاتکه یعنی زنی که بسیار بوی خوش به کار ببرد. عاتکه در فرهنگ های لغت فارسی: عاتکة. [ ت ِ ک َ ] خرمابن که گشن نپذیرد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). ||  زن آلوده به خوشبویی . (منتهی الارب ). زن سرخ گون از طیب و گفته اند زنی که طیب فراوان به کار برد، چندانکه پوست او به زردی گراید. (اقرب الموارد). || کمان کهنه که دیرینه بود و سرخ شده باشد. (اقرب الموارد).
زرباطیه یک شهر کردنشین در عراق در همسایگی با استان ایلام است که به زبان کردی با گویش فَهلَوی (فــَیلی ) سخن می گویند . زرباتیه به معنی نگاهبان زر است  و اصل آن         {زر + باد + پسوند ــیة عربی} است . زرباطیة عربی شده زرباد است . شاید هم اصل آن زرآباد است . که در هر دو صورت نشانگر آبادانی و زرخیز بودن این منطقه است . زرباطیه از جاهای خرم و زیبای عراق است .
مهری  و میترا دو نام دخترانه  و مهران و مهرداد نیز دو نام پسران پارسی اند .شاید  مهر، میترا، میثرا، میشیا، میشی گونه های یک واژه در زبانها و لهجه های گوناگون باشد. در حکمت یهود، میشائیل که مانند مهر و هور در آسمان چهارم جای دارد، آموزگار موسا بود و از نخستین  رهبران به شمار می آمد. (کتاب دانیال 10:13). در مکاشفات یوحنا (12:76) از پیکار میشائیل (میکائیل) با اژدهایی هفت سر که نماد ابلیس بود، سخن می رود. «م.بویس» می نویسد: به نوشته ی «کتاب اینوخ»، میکائیل، رهبر دیوها و پیروان او را در زیر تخته سنگ های زمین تا روز داوری بزرگ در بند می کند. این رویداد را بازتابی از استوره ای زرتشتی می دانند که فریدون پهلوان باستانی، ضحاک را در غاری به زنجیر می کشد تا روز فراش‌کرت (رستاخیز) فرا برسد. (تاریخ کیش زرتشت. جلد سوم. 527)
رفائیل یک نام دارای ریشه عِبــری است .رفائیل را از ریشه ی “رافه” به معنی پزشک دانسته اند.  او فرشته ی شِفابخش بیماران به شمار می رود و  نگاهبانی سوی باختری آسمان با اوست.
چنانچه نام ”اسرافیل” را به‌گونه “سرافیل” یا ”سرافیل-ئیل” درنظر بگیریم و پسوند ”ئیل” را کنار بگذاریم،  واژه ”سراف” بسیار نزدیک به خوانش گونه  اوستایی ”سروش” یعنی ”سرو” sru می باشد.  در گویش خوارزمی، سروش را “اسروف” می خوانند (آثارالباقیه،74) که کاملاً مانند اسرافیل است.
پادشاه  در اصل پاتِشاه بوده یعنی شاه دارای تخت . پات در پهلوی تخت یا اورنگ است و کردهای فَهلوی یا فیلی هنوز به پادشاه ، پاتشاه می گویند. اما پاد در پادزهر و پاتک ( پاد تک ) به معنی ضدّ است .  پادو نیز پا + دو است . یعنی دونده با پا . کسی که به دنبال کار باید بدود .
کهکشان: که ( کاه) + کش (بن مضارع کشیدن)+ ان = جایی که کاه کشیده شده است. این نامگذاری به این سبب است که درخشش ستاره های ریز و درشت کهکشان همچون راهی در آسمان است که پر از کاه شده و برخی را باور آن است که پیشینیان می پنداشتند این راهی بوده که کسی با بار کاه می گذشته و هنگام کشیدن کاه بخشی از کاه ها ریخته است .
فیلسوف که در عربی فَیلَسوف گفته می شود عربی شده فیلوسوفیا است . فیلوسوفیا واژه ای یونانی است .فیلوسوفیا به معنای دوستدار دانایی است. فیثاغورث نخستین کسی بود که خود را فیلوسوفوس (دوستدار دانش) نامید . افلاطون استاد (سقراط ) را فیلوسوفوس نامید. پیش از پیدایش سقراط سوفیست ها(مغالطه کاران) پیدا شدند که ادراک انسان را معیار حقیقت می دانستند. ادراک انسان معیار حقیقت است به این معناست که حقیقت اعتباری جدا از درک انسان ندارد. سوفیستها در استدلال های خود مغالطه می کردند. یعنی استدلالی که ظاهرا درست اما در واقع غلط بود. سوفیست که در ابتدا به معنی دانشمند بود به خاطر رفتار سوفیستها تغییر کرد و به معنی مغالطه کار شد. کلمه سفسطه از لفظ سوفیست گرفته شد و معنای رایج آن مغلطه کاری است. سقراط به دلیل  فروتنی و به خاطر هم ردیف نشدن با سوفیستها دوست نداشت او را سوفیست بنامند.بنابراین خود را فیلوسوفوس(دوستدار دانش) خواند.