واژه

معنی کلمات

واژه

معنی کلمات

معنی کلمات و معانی اسمها و شهرها و کشورها و رسم و رسومات
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

۳۰ مطلب با موضوع «معنی نامهای عربی» ثبت شده است

عباس ( عَـبّـاس ) نام پسرانه ی عربی است . این کلمه لقبی برای شیر است . عباس بر وزن ( فَعّال ) اسم مبالغه است و به معنی بسیار اخمو است . زیرا شیر نیز همیشه اخمو است . عباس از فعل ( عَـبَـسَ )به معنی ( ترشرویی کرد ) گرفته شده است .در ایران به خاطر نام حضرت عباس یا همان ابوالفضل این نام مرسوم است .البته حضرت عباس زیباروی بود طوری که اورا قمر بنی هاشم نامیده اند . اما باید بدانیم این نام پیش از ایشان بوده است . به معنی عباس در فرهنگهای معتبر عربی دقت کنید : عبس (لسان العرب)عَبَسَ یَعْبِسُ عَبْساً وعَبَّس: قَطَّبَ ما بین عینیه(یعنی روی در هم کشید)، ورجل عابِسٌ من قوم عُبُوسٍ.ویوم عابِسٌ وعَبُوسٌ: شدیدٌ؛ ومنه حدیث قُس: یَبْتَغِی دَفْعَ باسِ یَومٍ عَبُوسٍ؛ هو صفة لأَصحاب الیوم أَی یوم یُعَبَّسُ فیه فأَجراه صفة على الیوم کقولهم لیل نائم أَی یُنام فیه.وعَبَّسَ تَعْبِیساً، فهو مُعَبِّسٌ وعَبَّاسٌ إِذا کَرَّه وجهه، شُدِّدَ للمبالغة، فإِن کَشَر عن أَسنانه فهو کالِحٌ، وقیل: عَبَّسَ کَلَحَ.اما ببینیم این لغوی عرب چقدر زیبا عباس را معنی کرده است . ابن الأَعرابی: العَبَّاسُ الأَسد الذی تهرب منه الأُسْدُ؛ وبه سمی الرجل عَبَّاساً.می گوید عباس شیری است که شیر دیگر از او می گریزد و از این روی است که آدمی را عباس نامیده اند .
مبینا یک نام دخترانه عربی است که در این دو دهه ی اخیر رایج شده است . مبین به معنی آشکار و اسم فاعل از فعل  ( یُبینُ به معنی آشکار می کند) می باشد . به این آیه قرآن توجه کنید :{ إنـّا فَتحنا لک فتحاً مبیناً } به راستی که ما برایت فتح آشکاری نمودیم .
نام دخترانه ی عربی است به معنی دختری که رنگ مردمک چشمش میشی روشن و فریبنده باشدیا بهتر بگویم شهلا همان چشم عسلی خودمان است .اصل این کلمه شَهلاء  است که ما در فارسی همزه ی آخر آن را می اندازیم و مذکر آن أشهَل است .اما ببینیم در فرهنگ ها چه آمده است . البته مطلب ÷ایین با  توضیحات من قدری فرق دارد : شهلا.  (مأخوذ از تازی شهلاء) چشم سیاهی را گویند که مایل به سرخی باشدو فریبندگی داشته باشد. (برهان ) (از غیاث ). چشم سیاه فام . (اوبهی ). تأنیث اشهل . زن میش چشم : بر سقف چرخ نرگسه داری هزار صف از بند آن دو نرگس شهلا چه خواستی . خاقانی .
حسین ، مُصَغَّر یعنی کوچک شده ی حَسَن است . حسن یعنی نیک( خوب ) و حسین نیز به همین معنی است .
رُقَیّه مُصَغَّر یعنی کوچک شده ی ( رَقْــیة یا رُقیة  )  از ریشه ترقّی است . یعنی بالا رونده ی کوچک . رقیة.  مصدر به معنی رَقْی است . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). افسون کردن . (دهار). دردمیدن افسون خود بر کسی . (از آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 53) (تاج المصادر بیهقی ). با این حساب رقیه به معنی دمنده ی افسون بر کسی نیز معنی می دهد .
در ریشه ی نام مسیح اختلاف نظر هست. برخی آن را از ریشه ی مَسَحَ یعنی پاک کرد می دانند . در این صورت کلمه ای عربی و به معنی پاک کننده است . البته پاک کننده ی گناهان  و صفت مشبّهه بر وزن فَعیل است .اما گروهی آن را غیر عربی می دانند و از ریشه ی ماشیاخ در عبری به معنی نجات دهنده و برخی آن را سُریانی می دانند .