واژه

معنی کلمات

واژه

معنی کلمات

معنی کلمات و معانی اسمها و شهرها و کشورها و رسم و رسومات
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

۱۱۴ مطلب با موضوع «ریشه یابی چند واژه» ثبت شده است

کهکشان: که ( کاه) + کش (بن مضارع کشیدن)+ ان = جایی که کاه کشیده شده است. این نامگذاری به این سبب است که درخشش ستاره های ریز و درشت کهکشان همچون راهی در آسمان است که پر از کاه شده و برخی را باور آن است که پیشینیان می پنداشتند این راهی بوده که کسی با بار کاه می گذشته و هنگام کشیدن کاه بخشی از کاه ها ریخته است .
فیلسوف که در عربی فَیلَسوف گفته می شود عربی شده فیلوسوفیا است . فیلوسوفیا واژه ای یونانی است .فیلوسوفیا به معنای دوستدار دانایی است. فیثاغورث نخستین کسی بود که خود را فیلوسوفوس (دوستدار دانش) نامید . افلاطون استاد (سقراط ) را فیلوسوفوس نامید. پیش از پیدایش سقراط سوفیست ها(مغالطه کاران) پیدا شدند که ادراک انسان را معیار حقیقت می دانستند. ادراک انسان معیار حقیقت است به این معناست که حقیقت اعتباری جدا از درک انسان ندارد. سوفیستها در استدلال های خود مغالطه می کردند. یعنی استدلالی که ظاهرا درست اما در واقع غلط بود. سوفیست که در ابتدا به معنی دانشمند بود به خاطر رفتار سوفیستها تغییر کرد و به معنی مغالطه کار شد. کلمه سفسطه از لفظ سوفیست گرفته شد و معنای رایج آن مغلطه کاری است. سقراط به دلیل  فروتنی و به خاطر هم ردیف نشدن با سوفیستها دوست نداشت او را سوفیست بنامند.بنابراین خود را فیلوسوفوس(دوستدار دانش) خواند.
آد پسوند صفت سازی در پارسی کهن بوده که امروزه دیگر با آن واژه سازی نمی شود .آد در فرهاد، هفتاد، هشتاد،نواد یا نود هنوز به چشم می خورد . فرهاد به معنی شکوهمند( با شکوه ) است . ادامه مطلب را بخوانید.
به ترتیب از نخستین روز : کیوان شید / مِهرشید /مَهشید / بهرام شید / تیر شید / اورمزد شید/ ناهید شید  یا آدینه نامگذاری روزهای هفته ابتکار بابلیان باستان بود که هر ماهی را به نام سیاره ای می گذاشتند . نامگذاریها تقریباً بر پایه این هفت سیاره است : خورشید ، ماه ، مریخ ،عطارد ،  بهرام ، ناهید ، کیوان یا زُحَل امروزه از واژه عبری شنبه که به معنی استراحت است و اصل آن شَپَت است بهره می بریم  و بقیه را یکشنبه تا پنج شنبه می گوییم و جمعه هم که عربی است یعنی جمع شدن . چون این روز روز دور هم جمع شدن است . به  MONDAY  در انگلیسی دقت کنید بخش اول یعنی  mon  همان moon   به معنی ماه است که با مهشید ما یکی است .
واژه دیو بیانگر اختلاف اقوام آریایی در پرستش خدا می باشد . "دیو" در زبا‌ن‌های هند و اروپایی( جز ایران )بررسی‌های ریشه ‌شناختی نشانگر این است  که واژه‌ی "دیو" در همه  زبان های آریایی، معنای "خدا" داشته  است. دیو در سانسکریت "devā" بوده که به خدایان کهن آریایی گفته  می ‌شد و امروزه در هند  معنی خدا دارد ( deva).در یونانی این واژه به صورت "zeus" در آمده  که نام بزرگ  خدایان یونان باستان است. بخش نخست واژه  "ژوپیتر"  ( Ju) Jupiter نیز که پدر خدایان رومی است از همین ریشه است.در لاتین "deus" به معنی خداست  . در فرانسه "dieu" در ایتالیایی "dio" و در اسپانیایی "dios" همه معنی  خدا را دارند.در انگلیسی این واژه به صورت‌های گوناگون آمده. واژه‌ی "deity" که در انگلیسی ِ امروزبه معنی  "خدا" است، با واسطه از فرانسوی، از "deitas" در لاتینی برگرفته شده. واژه‌ی دیگر "divine " به معنای "خدایی "‌ این هم از " divinus" لاتینی برگرفته شده. واژه‌ی "deism" به معنای "خداگرایی" (گونه ای ویژه  از باور به خدا) نیز از همان ریشه‌ی لاتینی است. دیو در زبان فارسی "دیو"  در فارسی باستان "daiva" بود. این واژه در واژه  "daivadāna" نیز وجود داشته که به معنای "پرستشگاه دیوان" است. در اوستایی نیز این واژه به صورت "daēva" بوده. در فارسی میانه (پهلوی) این واژه به صورت "dēw" تلفظ می شده. و امروزه به صورت "div" تلفظ می گردد. در کردی دیو را dew می گویند.اما در فارسی برعکس دیگر زبان ها واژه دیو به معنی  آفریده‌های "اهریمن" است  که جایگاهی برابر "ایزدان" - که کارگزاران اهورامزدا هستند را  دارند .در شاهنامه فردوسی دیوان به مردمان پیش از کوچ آریاییان گفته شده که هرچند متمدن بودند اما به پای آریاییان نمی رسیدند .پس  هر دو معنای "دیو" بد  است. در متون دینی، کسانی  را که پیرو دین مزداپرستی (مزدَیسنا) نبودند  و بیگانگان و دشمنان، "دیویسنان" نامیده اند.
میرزا کوتاه شده "امیرزاده" است .  میرزا : میر ( مخفف امیر ) + زا ( مخفف زاده) = امیر زاده این واژه ظاهراً از زمان تیموریان رواج یافته است در دوره قاجار هرگاه پیش از نام افراد ذکر می شد به معنای  « آقا » بود مانند: میرزا جعفر و اگر بعد از نام افراد می آمد دلیل بر شاهزادگی بود.مانند: محمدعلی میرزا- احمد میرزا. بعدها به عنوان یک لقب محترمانه برای افراد با سواد بدون توجه به نکته ای که ذکر کردم به کار رفت . حتی کار به جایی رسید که میرزا به تنهایی یک نام شد بی آنکه دارنده آن امیرزاده باشد . تصویر میرزامحمدتقی خان امیر کبیر
پیغمبر : پیغم (کوتاه شده پیغام) + بر (بن مضارع بردن) = کسی که پیام می برد.پَیامبَر شکل دیگر این واژه است . اما نَــبیّ بر وزن فَعیل است و سه حرف اصلی اش ( ن ب ء ) است پس نبیّ بروزن فعیل باید در اصل نَــبیء باشد که همزه برای آسانی تلفظ به ی تبدیل شده است و دو تا حرف ی در هم ادغام شده اند آنگاه نَــبیْ تشدید گرفته است . ما در فارسی نبی را بی تشدید می خوانیم و می نویسیم .
در ریشه واژه آستین می توان واژه "دست" را یافت زیرا که صورت واژه در فارسی باستان "آدَستینه" a-dastaina یا "آدَستنیا" a-dastanya است.در بسیاری از واژگان که از نیاکانمان به ما رسیده است چنین دگرگونی هایی انجام شده است . به گونه ای که تشخیص ریخت اصلی کلمه برایمان بش دشوار است .
تا چندی پیش که تراکتور نبود ؛ شخم زدن به وسیله گاو انجام می شد با گذشت زمان واژه « گاوبندی »با قرارداد کارهای کشاورزی هم معنی شد.اما معنای مجازی آن « ساخت و پاخت »  و « شرکت در سودهای نامشروع » از آنجا ریشه گرفته است که مباشران و مأموران گرفتن بهره مالکانه برای آنکه سود بیشتری به دست بیاورند ؛ با یک یا چند نفر از خوش نشینها در کشاورزی و گاوبندی شریک می شدند و سود به دست آمده از زمین های زیر کشت تعیین و از کشاورزان گرفته می شد مباشر مساحت زمینهای شراکتی را که با خوش نشینها گاوبندی کرده کمتر از میزان مقرر تعیین می کرد و یا اصلاً به حساب نمی آورد تا زیانی  متوجه او و شریک گاوبندی اش نشود .  ادامه این کار  از طرف مباشر و خوش نشین موجب شد که اصطلاح گاوبندی برسر زبان ها بیفتد  و گاوبندی که کشاورزی و شخم زدن با گاو  معنی می داد به معنی ساخت و پاخت شود .
پردیس :از دو بخش پیوند یافته است: Pairi ( پیرامون ) + ( Daeza) ( انباشتن و دیوارکشیدن )=  درختکاری و گل کاری پیرامون ساختمان این واژه به شکل فِردَوس به عربی رفت و به اصطلاح مُعَرَّب شد .در انگلیسی پارادایس گفته می شود . شدنی است که این واژه از پارسی به یونانی و دیگر زبان های اروپایی رفته باشد .این واژه در قرآن نیز به کار رفته است . نزدیک به صد واژه فارسی عربی شده در قرآن یافت می شود .