واژه

معنی کلمات

واژه

معنی کلمات

معنی کلمات و معانی اسمها و شهرها و کشورها و رسم و رسومات
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

۱۰۸ مطلب در بهمن ۱۳۸۸ ثبت شده است

ماهی اوزون برون یک واژه ی ترکی است . یعنی دماغ دراز . اوزون یعنی دراز و برون دماغ است .
در قصص قرآن ،نویسنده : صدر بلاغی ، انتشارات امیر کبیر اطلاعات مفیدی در مورد این دو طایفه می توانید بیابید .اینها دو طایفه مغول به نام یاگوک و ماگوک هستند که در عربی به صورت یأجوج و مأجوج در آمده اند  . مردم از دست این دو طایفه در عذاب بودند .کورش بزرگ با اینان جنگید  او سدّی ساخت تا اینان نتوانند از آن بگذرند و به مردم همسایه حمله کنند .
سارا یک نام دخترانه و جهانی است . ریشه ی آن عِبری است . در عبری به معنی ( شاهزاده ی من ) است . در کتب مختلف در مورد معنی این نام وحدت نظر نیست . به معنی سارا در فرهنگهای مختلف توجه کنید : سارا. (ص ) خالص را گویند. (جهانگیری ) (رشیدی ) (غیاث ) (انجمن آرا) (فرهنگ خطی کتابخانه ٔ لغت نامه ). خالص و صاف . (شعوری ). خالص و ویژه . (آنندراج ). اگرچه این لفظ به این معنی شایستگی صفت دیگر چیزها را نیز دارد لیکن ترکیب آن بجز عنبر و مشک وزر بنظر نیامده است . همچو عنبرسارا، و زر سارا. (برهان ) (جهانگیری ) (انجمن آرا) (رشیدی ) (غیاث ) (آنندراج )  . پاک . بی آمیغ. ناب . تمیز. بی بار.- زر سارا ؛ زر خالص . زر بی بار : چه حاصل زانکه دانی کیمیا رامس خودرا نکردی زر سارا.
احتمالاً حوله یا هوله واژه ای ترکی است .هاولی، خاولی =» حوله: هاو =  خاو = (پُرز، پود) + لی (پسوند دارندگی) یعنی پارچه ی  پرزدار. در عراق به هوله یا حوله می گویند خاولیة یا بَشکیر . که خاولیة ترکی و بشکیر همان پیش گیر فارسی است بوْش قاب  =» بشقاب:  بوْش (خالی) +    قاب (ظرف) یعنی ظرف خالی، ظرف بی سرپوش. قاشیق    =» قاشق:    قاش (ابرو)     +    ایق (از پسوندها) به معنی همچو ابرو.
بَهاره  یک نام دخترانه ی فارسی است که به خاطر خوش آهنگ بودن و نیز خوشنامی فصل بهار برای دختران برگزیده می شود .بسیاری به خاطر تولّد فرزندشان در بهار نام بهاره را انتخاب می کنند . بنا به تفسیری بَهار ترکیبی از (بــِه یا بــَه  + آر  ) است یعنی آورنده ی بهی  ، به آور . ببینیم در فرهنگهای فارسی در باره ی بهاره چه نوشته اند :بهاره . (صفت نسبی ) گندم و غلات دیگر که در فصل بهار کارند. (فرهنگ فارسی معین ). مقابل پائیزه .منسوب به بهار. بهاری : کشت بهاره . (فرهنگ فارسی معین ).|| (اِ) گروه زنبوران عسل . (ناظم الاطباء)
ریشهٔ واژه ی اسکناس آسی نیای فرانسوی است که در زبان روسی به صورت آسیگناتسیا و در زبان فارسی، با دگرگونی واژه ای  در زمان قاجار به صورت اسکناس درآمد.حتماً می دانید نخستین بانک ایرانی توسط روس ها در ایران بنیانگذاری شد .