واژه

معنی کلمات

واژه

معنی کلمات

معنی کلمات و معانی اسمها و شهرها و کشورها و رسم و رسومات
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

۱۰۸ مطلب در بهمن ۱۳۸۸ ثبت شده است

یوغور چند املا دارد . این واژه به معنی ستبر و زمخت است .معنی این کلمه در لغتنامه ها : یُــغور. [ ی ُ ] (ترکی ، صفت است ) یغر. از مصدر یغورماق (خمیر کردن ) . در تداول عامه ، ستبر و عظیم الجثه (از لحاظ تشبیه به خمیر ورآمده ). یوقور. [ی ُ قُرْ ] (ترکی ، صفت ) یوغور. یغور. گنده . بزرگ . گردن کلفت . زمخت .
رُقَیّه مُصَغَّر یعنی کوچک شده ی ( رَقْــیة یا رُقیة  )  از ریشه ترقّی است . یعنی بالا رونده ی کوچک . رقیة.  مصدر به معنی رَقْی است . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). افسون کردن . (دهار). دردمیدن افسون خود بر کسی . (از آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 53) (تاج المصادر بیهقی ). با این حساب رقیه به معنی دمنده ی افسون بر کسی نیز معنی می دهد .
کامبیز. (اسم پسرانه ی فارسی) نامی دگرگون شده است از کمبوجیه و دیودور کمبوجیه را کامبیز نوشته است . (ایران باستان ج 3 ص 2123). معنی کمبوجیه در جایی نیامده است اما از آنجاکه در برخی منابع کَبوجیه نوشته اند  و احتمال دارد کبوج  گونه ی دیگری از کبود باشد . پس شاید معنای کمبوجیه یا همان کامبیز  ( جوان دارای جامه ی کبود رنگ ) باشد. کَبوجیه یا کَمبوجیه  .  پسر بزرگ کورش و از شاه دختی هخامنشی بود. در هشت سال آخر پادشاهی پدر، با وی شرکت و عنوان پادشاه بابل را داشت . (530 -552 ق . م .) پس از مرگ پدر، بردیا برادرش را که باعث اغتشاشات و نهضتها شده بود بقتل رساند و نظم را در ایران برقرار کرد سپس به یاری سپاهیان خود بسوی دره ٔنیل حرکت کرد و به کمک بدویان از صحرای سینا گذشت و مصر را فتح کرد و یکی از کارگزاران مصری را مأمور اداره ٔمملکت کرد. قسمتی از دنیای یونانی و ثروتمندترین آنها را نیز به تصرف آورد. به حبشه لشکر کشید و قسمتی از آن را تصرف کرد اما در بازگشت حین عبور از صحرا قسمت اعظم سپاهیان خود را از دست داد. در سال 552 ق . م . گوماتای مغ، که از کشتن بردیا آگاه بود، خود را بردیا خواند و همه ٔ ایالات شاهنشاهی را به اطاعت آورد.رجوع به ایران از آغاز تا اسلام تألیف گیرشمن ترجمه ٔ دکتر معین و تاریخ ایران باستان پیرنیا و نیز رجوع به کبوج شود.چند تن دیگر نیز به نام کامبیز یا کمبوجیه در تاریخ بوده اند .
کیان جمع کی است .کی به معنی شاه خوب است . پس کیان را می توان در خور شاهی معنی کرد .
هر کدام از دو مصراع این بیت را اگر از آخر به اول بخوانید جمله به هم نمی خورد. شِکر بترازوی وزارت برکَـــش             شو همرهِ بلبل بِلب هر مَهوَش...
قالپاق ماشین نامی ترکی است .از ریشه واژه ای به معنی کلاه. در فرهنگهای لغت معنی قالپاق چنین آمده است : قالپاق . (ترکی ، اسم )کلاه ترکان از پوست که پشم آن بازکرده نباشند .
اصل این کلمه ترکی است و با ط نوشتن آن نادرست است . قره یعنی سیاه و قاتی یعنی مخلوط. قاتی . (از ترکی ) از قاتمک و قاتمق . مخلوط. درهم
گلنگدن . [ گ َ ل َ گ ِ / گ َ دَ ] (ترکی ، اِسم  مرکب ) در ترکی به معنی آینده و رونده است و اصطلاحاً در تفنگ به بخشی از آن گفته می شود که متصل به خشاب است و با حرکت دادن و پیچانیدن آن فشنگ به محفظه رود و یا پوکه ٔ فشنگ از محفظه ٔ منتهای آن خارج شود.
چند نظر در باره ی معنی نیما وجود دارد.برخی می گویند نیما یعنی نیمه ماه . نیما / نام کوهی در شمال (یوش مازندران)، نام کوچک علی اسفندیاری (نیما یوشیج) نیماکه / بزرگ و ریش‌سفید. معنی اسم نیما در لغت به معنی خرد و کوچک است. نیما به زبان مازندرانی یعنی نیامده.
کردها این واژه را از زبان خود در فارسی انداخته اند . شل و پل برابر درب و داغان در فارسی است .