واژه

معنی کلمات

واژه

معنی کلمات

معنی کلمات و معانی اسمها و شهرها و کشورها و رسم و رسومات
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

۱۰۸ مطلب در بهمن ۱۳۸۸ ثبت شده است

احتمالاً هوشنگ به معنی هوش و فرهنگ و پیوندی از این دو واژه است . هوشنگ در اوستا «هائو شیانگها»  آمده است . برخی تاریخ نویسان وی را نخستین پیشداد ( نخستین قانونگذار) می دانند زیرا بر هفت اقلیم فرمانروایی می کرد. فردوسی هوشنگ را برگرفته از هوش و فرهنگ می داند و در این باره چنین می سراید :گرانمایه را نام هوشنگ بود           تو گفتی همه هوش و فرهنگ بود زبان شناسان و خاورشناسان  «هائو شیانگها» را به معنی «فراهم سازنده خانه های نکو » آورده اند، زیرا او بود که شهر های شوش و بابل را بنیان نهاد. در زمان او آهن و آتش کشف شد و ابزار های جنگی آهنی ساخته شد . فردوسی در باره کشف آتش می گوید که هنگام پرتاب سنگ برای کشتن مار آن سنگ به سنگ دیگری برخورد کرد و اخگری پدید آمد. فروغی پدید آمد از هر دو سنگ      دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ. چون تهیه آتش برای زندگی دشوار بود، به دستور هوشنگ آتشکده هایی در فارس، آذربایجان و خراسان برپا کردند تا مردم بتوانند، آتش آماده از آن بردارند. داستان هوشنگ درباره کشف آتش نشان می دهد که ایرانیان آتش پرست نبوده اند ولی آتش را از جهت روشنایی و گرمی بخشیدن به زندگی آدمیان حفظ می کردند و سعی در نگهداری آن داشتند. مگویی که آتش پرستان بُدند   پرستنده ی نیکِ یزدان بُدند به انگیزه کشف آهن در دهم بهمن جشن سده را برپا می داشتند، یعنی پنجاه شب و پنجاه روز مانده به جشن نوروز . فردوسی درباره جشن سده چنین می سراید :ز هوشنگ ماند این سده یادگار         بسی باد چون او دگر شهریار در زمان او مردم توانستند که از پوست حیوانات لباس تهیه نمایند.
واژه ی اردشیر در فارسی میانه به صورت ارتخشتر مرکب از ارتا به معنای مقدس و خشتر به معنای شاه است. اردشیر، پسر بابک،  بنیان گذار سلسله ی ساسانی است. ( ارد) به معنی مقدس در اردستان ، اردکان ، اردوان  وجود دارد و شیر نیز همان شهریار است .
تهماسب یک نام پسرانه فارسی به معنی دارنده اسب نیرومند است . به نادرست آن را با ط می نویسند .  حرف ط ویژه واژه های عربی است و در پارسی ط نیست .تهماسب از پیوند ( تَهم + اسب ) درست شده است . تهم نیرومند است مانند تهمینه ( بانوی توانا )، تهمورث ( دارنده سگ نر نیرومند ) ، تهمتن ( دارنده تن نیرومند ). نام های دیگری چون تهماسب وجود دارد که در آن ها واژه اسب یافت می شود مانند جاماسب ، لُهراسب ، گُشتاسب ، آذر گُشَنسب .
کیومرث یعنی مرد دانا . برخی نیز کیومرث را مرد توانا همچو گاو معنی می کنند . گاو در دوران باستان نماد توانایی بوده اما امروزه دشنام است . بخش دوم واژه کیومرث یعنی مرث همان مرد است و منظور از آن انسان است . نخستین دودمان فرمانروا در تاریخ اساطیری  ایران باستان «پیشدادیان» بودند. پیشداد یعنی«نخستین کسی که قانون آورده است». در شاهنامه فردوسی نخستین پادشاه پیشدادی «گیومرث» (کیومرث) (کیومرس) بود که در متون اوستایی و باستانی نخستین انسان آریایی و اولین فرمانروا بوده و برابر متون اساطیری پس از اسلام نخستین مرد کیومرث و نخستین زن «مردیانه» بود. پس از کیومرث ، هوشنگ و جمشید به فرمانروایی می رسند. ضحاک پس از شکست جمشید مدتی بر ایران فرمانروایی می کند و فرزندان جمشید را دربند می نماید. اما با نبرد کاوه آهنگر و فریدون روبرو می شود. پس از زندانی شدن ضحاک در دماوند کوه، فریدون، منوچهر، نوذر، زاب و گرشاسب به فرمانروایی می رسند. پس از فروپاشی نیروی پیشدادیان یکی از نوادگان منوچهر به نام کیقباد به یاری رستم  فرمانروایی خاندان کیان را پایه ریزی می نماید .
علی یک نام پسرانه عربی است . علی به معنی بلند مرتــبه است . این کلمه بر وزن فَعیل است و اصل عربی آن با  یاء تشدید دار است . یعنی عَـلـیّ نوشته می شود  . سه حرف اصلی اش ( ع ل و )  است . به تغییرات این کلمه دقت نمایید : عَلیـو      ==»       عَلیی       ==»      عَـلیّ
گرما از ریشه ی گرم است . اما سرما از ریشه ی سرم نیست . چون گرما و سردا  را با هم می گوییم  سردا به سرما تغییر کرده است . پس در اصل گرما و سردا است . نمونه دیگر عدد پنجده یا پانجده است که گفتنش سخت است و پانزده شده و ششده بنا به همسایگی با آن تبدیل به شانزده شد . نمونه دیگر ( یا مَن اسمُهُ دَواء و ذکرُهُ شِفاء ) است که  ما در فارسی شِفاء به کسر  حرف شین را به فتح شین و شَفا می گوییم و این به دلیل نزدیکی دواء و شفاء است که شَفاء تحت تأثیر دَواء تغییر حرکت داده است . جالب اینکه اصلاً شَفا معنی خوبی هم ندارد و به معنای جان کندن است و آخرین لحظات زندگی شخص محتضر را شَفا می گویند . پس شاید بهتر است بگوییم خدا شِفایت دهد .
پارمیس یعنی بهشت کوچک . پارمیس  دختر بردیا و نوه کورش هخامنشی است .  پارمیس نام یونانی شده پارمیدا می باشد.
جَعفـَر یک نام پسرانه عربی به معنی رود پر آب است . دلیل نامگذاری نیز بدیهی است از نام امام ششم شیعیان امام جعفر صادق (ع) گرفته شده است .هرچند در فرهنگها به معنی شتر پر شیر نیز آمده اما از آنجا که جعفر نام پسر است به هیچ روی چنین معنایی درست نیست و معنی جعفر همان رود پرآب است نه چیز دیگر .اما در فرهنگها چه آمده است .با کمی دقت می بینیم نظرها گوناگون است . جعفر: جوی کوچک . جوی خرد. (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). ||  جوی بزرگ . جوی کلان . (منتهی الارب ). جوی کلان فراخ . (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد). از لغات اضداد است . ||  جوی پرآب . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || شتران ماده ٔ پرشیر. (منتهی الارب ). || جعفری دیدم که بر جعفر سوارجعفری می خورد و از جعفر گذشت . اما معنی جعفر در دو فرهنگ لسان  العرب و المحیط . به ادامه مطلب مراجعه کنید .  
مَهسا و مَهوَش نام های دخترانه فارسی هستند . به معنی  : دختر بسیار زیبا به زیبایی ماه  . مهسا و مهوش از پیوند ( مه یا ماه + سا /وش )درست شده اند . سا و آسا و وش  پسوند شباهت هستند . پس مهسا و مهوش  یعنی مانند ماه .