در سال 1310 خورشیدی به فرمان رضاخان شهر بارفروش سابق یعنی همین بابُل به دلیل رود بزرگ باول یا بابل که ازجنوب و غرب آن می گذرد ،به شهر بابل نامیده شد.
اردشیر برزگر در تاریخ طبرستان نوشته است :
در سال 1310 خورشیدی به فرمان رضاخان به مناسبت رود بزرگ باول یا بابل که از جنوب و باخترش می گذرد ،به شهر بابل نامیده شد.
اسمعیل مهجوری نیز در تاریخ مازندران معتقد است :
بابل نام نوینی است که به فرمان پهلوی اول در سال 1310 خورشیدی به دلیل رود باول که از دوکیلومتری آن می گذرد ، و به مناسبت دو دهکده اطراف آن بابل کنار و بالکان به آن داده شده است .
نام قدیم بابل را در روایات و کتب تاریخی مامطیر میگفتند که نگارشهای مختلفی از این اسم در منابع قدیم و جدید موجود است.
به ترتیب مَمَطیر Mamatir، مامَطیر Mamati ، ماطِرMater، بامَطیر Bamatir، مَنطیر Mantir، قَمطیر Qamtir، بارفروشده Barforusdeh، بارفروشه ده Barforusahdeh، بارفروش دیه Barforusdih، بار فروش Barforuos، و باوُل Babol، و بالاخره در سال 1311 تبدیل به بابل Babol گردید.(حسین توکّلی مقدّم، وجه تسمیه شهرهای ایران... از دوران کهن تا عصر حاضر1375، میعاد.)
وجه تسمیه مامطیر
ابن اسفندیار مؤلف کتاب تاریخ طبرستان اسم و تاریخ بنای این شهر را بگفته ای از امام حسن(ع) در هنگام فتح طبرستان نسبت میدهد.
«چون امام حسن بن امیرالمؤمنین علیعلیه السلام به مامطیر رسید، و مالک اشتر نخعی و سپاه عرب با او بودند؛ به عهد خلافت عمر... آن موضع که مامطیر است به چشم امام حسن بنعلی(ع) دلگشای و نزه آمد، آبگیرها و مرغان و شکوفهها و ارتفاع بقعه و نزدیکی به ساحل دریا دید؛ فرمود:«بُقعَهٌ طیّبَهٌ ماءٌ و طیرٌ» از آن تاریخ مختصر عمارتی پدید آمد، تا به عهد محمّدبن خالد که والی ولایت بود؛ بازارها فرونهاد؛ و بیشتر عمارت فرمود؛ در سنه «ستین و مائه» «160هجری قمری» و درهمان زمان مازیار بن قارن مسجد جامع بنیاد نهاد و شهر گردانید.(بهاءالدین محمد بن حسن بن اسفندیار کاتب تاریخ طبرستان طهران1320 ش. جلد1 ص73)
در همان کتاب در صفحاتی دیگر میخوانیم که لشگر عمر با امام حسن بن علی(ع) و عبدالله بن عمر... به آمل آمدند.(پریدخت حسینزاده، کتاب شهر بابل)
فرهنگ آنندراج، مرات البُلدان و لغت نامه دهخدا هم اسم مامطیر را به گفته امام حسن(ع) منسوب میدارند.(پریدخت حسینزاده، کتاب شهر بابل)
مه میترا: اردشیر برزگر در کتاب تاریخ طبرستان برای وجه تسمیة مامطیر نظر دیگری قائل است. وی مینویسد:«مامطیرایا مَمَطیر، معرَّبِ، مامیترای» پارسی است، و مشتق از«مه» به معنی بزرگ و میترا به معنی فروغ دوستی و مهربانی، راستی و درستی است و برخوردما با این گونه نامها در دوره اسلامی، بسیار زیاد است...»
نویسنده در ادامه میگوید که: شهر بابل امروزی شهری بود پاک و مقدس در نزدیکیهای دریا و برای جای داشتن میترای بزرگ «آتشکده میترا»، بومیان، آنرا«مَه میترا» یا «جایگاه میترای بزرگ» مینامیدند و این اسم در دوران اسلامی به زبان تازی، «مامطیر» گردید.(به نظر میرسد که تلفظ این کلمه باید مِه میترا باشد چرا لفظ«مِه» معنی بزرگی را افاده میکند؛ ولی در کتاب یاد شده مَه میترا آمده است.)
میترا در ابتداء در مذهب هند و ایرانی، خداوند روشنائی و پاسدار نظم و خدای قراردادها و معاملات و راستی و درستی و صداقت در زندگی و ضمانت اسناد و سوگندها و پیمانها ناظر کل عالم و حامی مخلوقات بوده است.
«اصل کلمه میترا Mythra در لغت سانسکریت Mith و به معنی دوستی و محبت و پیوستن است... برهمنان، میترا یا مهر را به عشق معنی کردهاند. مهر خدای توانای آفتاب و روشنائی است. پلوتارک میگوید: میترس(میترا)میان«اورَمُزد» و اهریمن میانجی قرار داده شد»...(سیاحتنامه فیثاغورث در ایران، ترجمه یوسف اعتصامی طهران، ص66)
مامطیر و اولین بار که نام آن در تاریخ آمده است
نخستین باری که از مامطیر در یک واقعه تاریخی اسم برده شده به سال«250 هـ.ق» و هنگام قیام حسن بن زید علوی(داعی کبیر) بر علیه حکمران عرب طبرستان است:«چون کار حسن بن زید قوت گرفت مصمغان بن و نداومید از بیشه بیرون آمد و به مامطیر رسید، روز پنجشنبه 26 شوال سنه خمسین و مائیتن(250 هـ.ق) مردم را با بیعت حسن زید دعوت کرد. طوعاً و رغبتهً همه اجابت کردند.»(تاریخ طبرستان(ابن اسفندیار) جلد1، ص231)
تغییرنام از مامطیر به بارفروشده
بعد از آنکه سادات مرعشی به سرپرستی میربزرگ ما مطیر را فتح کردند. سید قوام الدین مرعشی معروف به میر بزرگ به این شهر فرود آمد. چون آمد و رفت پیروان سیّد، موجب رواج کسب و کار گردید اسم شهر به«بارفروشدهظ تبدیل شد.(پریدخت حسینزاده، تاریخ شهر بابل،ص21) در فرهنگ آنندراج (فرهنگ آنندراج، جل یک ص 562) و انجمن آرای ناصری(فرهنگ انجمن آرای ناصری تألیف رضاقلینجان هدایت فرهنگ انجمن آرای ناصری، تهران 1288،ص143) آمده است که: «بارفروشده» در قدیم دیهی بود و بارهائی که با کشتی از حاجی طرخان واقع در روسیه به بندر مشهد سر(بابلسر) میآوردند، به آن دیه حمل نموده، میفروختند لهذا این قریه موسوم به«بارفروشده» ، به تدریج جماعی از تجار در ان ساکن شدند و آباد شد.
تغییر نام از بارفروشده به بارفروش
تا سال 1064 در زمان شاه عباس ثانی ضمن شرح وقایع در ان سال در روضه الصفای ناصری میخوانیم که:«موکب شاهی از فرح آباد و ساری همة راه، گوش برنغمة هزار دستان... به قصبه بارفروشده که قریب به بندر دریای خزر است و از سایر بلاد مازندران، اشهر و اکبر، رفته، بساتین و عمارات دلنشین آنجا را تماشا کرده به علیآباد(قائمشهر) برگشت.(رضاقلیخان هدایت، روضه الصفای ناصری، تهران1339ش ، جلد8،ص474).
پس مسلم است که تاسال 1064 قمری بابل قعلی همان بارفروشده بوده است. مؤلف «کتاب شهر بابل» معتقد است که با توجّه به کتاب«انتخابات البهیّه» که «پرفسوردارن» در مقدمه دوّم این کتاب راجع به کتاب تاریخ شاه عباس ثانی تألیف محمد طاهر وحید، توضیحاتی میدهد و سرفصل های آنرا ذکر میکند. از جمله در وقایع سال 1072 مینویسد.«روان شدن رایات نصرت آثار به صوب صواب مازندران بهشت نشان... متوجّه شدن به صوب چپکرود(روستائی بین راه بهنمیر به ساری) و بارفروش» بنابراین به عقیده ایشان با توجه به تاریخ 1072 میتوان استنباط کرد که تغییر نام از بارفروشده به بارفروش در بین سالهای 1064 تا 1072 هـ.ق صورت پذیرفت.(پریدخت حسینزاده، تاریخ شهر بابل، ص27)
در زمان زندیه مرکز ایالت مازندران از ساری به بارفروش منتقل گردید ولی دوباره در زمان آقامحمدخان قاجار به علت طرفداری مردم بارفروش از خاندان زند این مرکزیت را به ساری عودت داد.(همان مأخذ)
تغییر نام بارفروش به بابل
در سال 1311 شمسی بارفروش دوران عمرانی جدیدی را آغاز کرد وبه بابل تغییر نام داد. نام جدید اسم رودخانهای است که از کناره غربی شهر عبور میکند. در همین سال خیابان قدیم بازار خراب و تعریض گردید دکانها از نوساخته شد و برای ادارات دولتی عبارتهای جدیدی بنا گردید به طوریکه شهر سیمای جدیدی به خود گرفت.