واژه

معنی کلمات

واژه

معنی کلمات

معنی کلمات و معانی اسمها و شهرها و کشورها و رسم و رسومات
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

۷۵ مطلب با موضوع «معنی و ریشه نامهای پارسی» ثبت شده است

تَهمــورِث یک نام پسرانه ایرانی است . تهمورث از پیوند تَهم + اورث  درست شده است . تهم در تهمینه ، تهماسب ، تهمتن به معنی توانا و نیرومند است . اورث سگ نر است . پس تهمورث یعنی دارنده سگ نر قوی . شاید به نظر شما که در سده 21 هستید جالب نباشد اما با توجه به چگونگی زندگی مردمان ایران باستان و دنیای کهن که با حیوانات مانند روستاییان امروزی در یک جا زندگی می کردند  نام جالبی است . دارنده سگ نر قوی نماد توانایی است .برای فهم درست این نام باید به گذشته بازگردیم و خودمان را در حال و هوای آن روزگار بگذاریم .
رامتین یک نام پسرانه فارسی است.به معنی دارای آرامش ، آسوده خاطر .رام به معنی آرام  و آسوده است . احتمالاً رامتین و رامین یک نام است . ببینیم در فرهنگ لغت در این باره چه آمده است . رامتین . (اِخ ) واضع چنگ و استاد در نواختن این ساز و برخی وی را با رام (رامین ) عاشق ویس یکی دانسته اند: خوشتر آید روز جنگ آواز کوس او را بگوش زآنکه مستان را سحرگه بانگ چنگ رامتین .   فرخی . حاسدم گوید که شعر او بود تنها و بس بازنشناسد کسی بربط ز چنگ رامتین .    منوچهری .
فرنگیس یک نام دخترانه فارسی است .فرنگیس یعنی دختر دارای گیسوان زیبا و فریبا.دختری که گیسوانش آن قدر زیبایند که دل هر کس را می برد . فرنگیس در لغتنامه ها : فرنگیس .نام دختر افراسیاب که در عقد نکاح سیاوش بود. (برهان ). فرنگیس بهتر ز خوبان اوی نبینی به گیتی چنان روی و موی          فردوسی . از فرنگیس و کتایون و همای باستان رانام و آوا دیده ام .                خاقانی
سیمین یک نام دخترانه پارسی است . سیم به معنی نقره است و سیمین صفت نسبی آن است . سیمین یعنی دختری که همچون سیم درخشنده و زیباست . دختری دارای اندامی گوهرین . دختری دارای تنی گوهرگونه و بس درخشان . ترا گر همچنان شاید بگو آن سرو سیمین رابگو آن سرو سیمین را بگو آن ماه و پروین را. فرخی (دیوان چاپ عبدالرسولی صفحه 406).
رودابه یک نام دخترانه پارسی است به معنی دختری که همچون یک رود پر آب نماد خیر و برکت برای اطرافیانش است . رودابه از( رود + آب ) پیوند می یابد . در بتره معنی نام رودابه نظرها یکی نیست . رودابه در فرهنگ لغت : رودابه . نام دختر مهراب کابلی است که زال او را خواست و رستم از او تولد یافت . (برهان قاطع). نام دختر مهراب کابلی بود که زال او را بدید و بخواست و بگرفت و رستم از او بزاد. (آنندراج ) (از فرهنگ نظام ). آب در آخر کلمه به معنی تابش و جلوه ، و رود بمعنی فرزند است . رودابه یعنی فرزند تابان یا اینکه دارای رشد و نمو وقامت تابان ، چون رود بمعنی نمو و رشد و روییدگی است (؟) (فرهنگ شاهنامه ). صاحب فرهنگ نظام آرد: حرکت حرف اول رودابه مشکوک است . در سنسکریت رُدس بمعنی بهشت است و اب بمعنی حاصل کردن و معنی ترکیبی رودابه داده ٔ بهشت است (؟) -انتهی . رجوع به ولف شود. || نام قلعه ای که رودابه در آن توطن ومقام داشته است . (از برهان قاطع) (از انجمن آرا).
احتمالاً هوشنگ به معنی هوش و فرهنگ و پیوندی از این دو واژه است . هوشنگ در اوستا «هائو شیانگها»  آمده است . برخی تاریخ نویسان وی را نخستین پیشداد ( نخستین قانونگذار) می دانند زیرا بر هفت اقلیم فرمانروایی می کرد. فردوسی هوشنگ را برگرفته از هوش و فرهنگ می داند و در این باره چنین می سراید :گرانمایه را نام هوشنگ بود           تو گفتی همه هوش و فرهنگ بود زبان شناسان و خاورشناسان  «هائو شیانگها» را به معنی «فراهم سازنده خانه های نکو » آورده اند، زیرا او بود که شهر های شوش و بابل را بنیان نهاد. در زمان او آهن و آتش کشف شد و ابزار های جنگی آهنی ساخته شد . فردوسی در باره کشف آتش می گوید که هنگام پرتاب سنگ برای کشتن مار آن سنگ به سنگ دیگری برخورد کرد و اخگری پدید آمد. فروغی پدید آمد از هر دو سنگ      دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ. چون تهیه آتش برای زندگی دشوار بود، به دستور هوشنگ آتشکده هایی در فارس، آذربایجان و خراسان برپا کردند تا مردم بتوانند، آتش آماده از آن بردارند. داستان هوشنگ درباره کشف آتش نشان می دهد که ایرانیان آتش پرست نبوده اند ولی آتش را از جهت روشنایی و گرمی بخشیدن به زندگی آدمیان حفظ می کردند و سعی در نگهداری آن داشتند. مگویی که آتش پرستان بُدند   پرستنده ی نیکِ یزدان بُدند به انگیزه کشف آهن در دهم بهمن جشن سده را برپا می داشتند، یعنی پنجاه شب و پنجاه روز مانده به جشن نوروز . فردوسی درباره جشن سده چنین می سراید :ز هوشنگ ماند این سده یادگار         بسی باد چون او دگر شهریار در زمان او مردم توانستند که از پوست حیوانات لباس تهیه نمایند.
واژه ی اردشیر در فارسی میانه به صورت ارتخشتر مرکب از ارتا به معنای مقدس و خشتر به معنای شاه است. اردشیر، پسر بابک،  بنیان گذار سلسله ی ساسانی است. ( ارد) به معنی مقدس در اردستان ، اردکان ، اردوان  وجود دارد و شیر نیز همان شهریار است .
تهماسب یک نام پسرانه فارسی به معنی دارنده اسب نیرومند است . به نادرست آن را با ط می نویسند .  حرف ط ویژه واژه های عربی است و در پارسی ط نیست .تهماسب از پیوند ( تَهم + اسب ) درست شده است . تهم نیرومند است مانند تهمینه ( بانوی توانا )، تهمورث ( دارنده سگ نر نیرومند ) ، تهمتن ( دارنده تن نیرومند ). نام های دیگری چون تهماسب وجود دارد که در آن ها واژه اسب یافت می شود مانند جاماسب ، لُهراسب ، گُشتاسب ، آذر گُشَنسب .
کیومرث یعنی مرد دانا . برخی نیز کیومرث را مرد توانا همچو گاو معنی می کنند . گاو در دوران باستان نماد توانایی بوده اما امروزه دشنام است . بخش دوم واژه کیومرث یعنی مرث همان مرد است و منظور از آن انسان است . نخستین دودمان فرمانروا در تاریخ اساطیری  ایران باستان «پیشدادیان» بودند. پیشداد یعنی«نخستین کسی که قانون آورده است». در شاهنامه فردوسی نخستین پادشاه پیشدادی «گیومرث» (کیومرث) (کیومرس) بود که در متون اوستایی و باستانی نخستین انسان آریایی و اولین فرمانروا بوده و برابر متون اساطیری پس از اسلام نخستین مرد کیومرث و نخستین زن «مردیانه» بود. پس از کیومرث ، هوشنگ و جمشید به فرمانروایی می رسند. ضحاک پس از شکست جمشید مدتی بر ایران فرمانروایی می کند و فرزندان جمشید را دربند می نماید. اما با نبرد کاوه آهنگر و فریدون روبرو می شود. پس از زندانی شدن ضحاک در دماوند کوه، فریدون، منوچهر، نوذر، زاب و گرشاسب به فرمانروایی می رسند. پس از فروپاشی نیروی پیشدادیان یکی از نوادگان منوچهر به نام کیقباد به یاری رستم  فرمانروایی خاندان کیان را پایه ریزی می نماید .
پارمیس یعنی بهشت کوچک . پارمیس  دختر بردیا و نوه کورش هخامنشی است .  پارمیس نام یونانی شده پارمیدا می باشد.