یَعقوب یک نام پسرانه عِبری است به معنی آنکه پاشنه را می گیرد در زبان عبری آمده است اما در لغتنامه دهخدا و چند لغتنامه دیگر فارسی و نیز در لسان العرب به معنی کبک نر نیز آمده است . نام پسر اسحاق(ع) و پدر یوسف(ع) است .این نام به صورت « ژاکوپ ، هاکوپ ، یاکوپ، جاکوب، جَـک و ... به کار رفته است ./ نوشته :عادل اشکبوس
یعقوب در فرهنگ های فارسی :
یعقوب . [ ی َ ] (ع اِ) کبک نر. ج ، یعاقیب . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از دهار) (ناظم الاطباء) (برهان ) (از اختیارات بدیعی ) (غیاث ) (از مهذب الاسماء) (السامی فی الاسامی ). ابن خلدون ذیل اقلیم خامس آرد: در آن اقلیم بر کنار بحر محیط در آخر ضلع غربی شهر شنتیاقو است و معنی آن یعقوب است . (از ترجمه ٔ مقدمه ٔ ابن خلدون ) : هم به انصاف او نهد بیضه جفت یعقوب بر دو بال عقاب .
سوزنی .
|| جوی خرد. (دهار). || اسب . (از منتهی الارب ).
یعقوب در لسان العرب:
والیَعْقُوبُ الذَّکَرُ من الـحَجَل والقَطَا، وهو مصروف لأَنه عربیّ لم یُغَیَّرْ، وإِن کان مَزیداً فی أَوَّله، فلیس على وزن الفعل؛ قال الشاعر: عالٍ یُقَصِّرُ دونه الیَعْقُوبُ والجمع: الیعاقیبُ. قال ابن بری: هذا البیت ذکره الجوهری على أَنه شاهد على الیَعْقُوبِ، لذَکَر الـحَجَل، والظَّاهر فی الیَعْقُوبِ هذا أَنه ذَکَر العُقاب، مِثْل الیَرْخُوم، ذَکَرِ الرَّخَم، والیَحْبُورِ، ذَکَرِ الـحُبارَى، لأَن الـحَجَلَ لا یُعْرَفُ لها مِثلُ هذا العُلُوِّ فی الطَّیران؛ ویشهد بصحة هذا القول قول الفرزدق: یوماً تَرَکْنَ، لإِبْراهِـیمَ، عافِـیَةً * من النُّسُورِ علیهِ والیَعاقیب فذکر اجْتماعَ الطیر على هذا القَتِـیل من النُّسور والیَعاقیب، ومعلوم أَن الـحَجَلَ لا یأْکل القَتْلى.وقال اللحیانی: الیَعْقُوبُ ذَکَرُ القَبْجِ. قال ابن سیده: فلا أَدْرِی ما عَنى بالقَبْجِ: أَلـحَجَلَ، أَم القَطا، أَم الکِرْوانَ؛ والأَعْرَفُ أَن القَبْجَ الـحَجَلُ.وقیل: الیَعاقِـیبُ من الخَیل، سمیت بذلک تشبیهاً بیَعاقِـیبِ الـحَجَل لسُرْعتها؛ قال سلامة بن جَنْدَل: وَلَّى حَثِـیثاً، وهذا الشَّیْبُ یَتْبَعُه، * لو کان یُدْرِکُه رَکْضُ الیعاقِـیبِ(1) (1 قوله «یتبعه» کذا فی المحکم والذی فی التهذیب والتکملة یطلبه، وجوّز فی رکض الرفع والنصب.) قیل: یعنی الیَعاقِـیبَ من الخَیْل؛ وقیل: ذکور الحجَل