هاشِم یک نام پسرانه ی عربی به معنی نان ترید کن است .
هاشم بن عبد مَناف بن قُصَی بن کِلاب بن مَرة. نیای بزرگ خاندان هاشم و از نیاکان پیغمبر اسلام (ص ) و یکی از بزرگان و سرشناسان و فرماندهان قریش در زمان خود بود. در مکه دیده به جهان گشود . نامش عمرو بود و به دلیل بلندی جایگاهی که داشت او را عمرو العلی نامیدند . هاشم لقب اوست و این لقب بدین دلیل به او داده شد که در قحط سالی در مکه سفره مهمانی گسترد و نان در کاسه خرد کرد و ترید به مردم داد. و هَشم به معنی شکستن و خرد کردن نان در کاسه برای ترید است .
عبدمناف پدر هاشم چهار پسر داشت : هاشم پدر عبدالمطلب ، عبدالشمس نیای بنی امیه ، نوفل نیای جبیر بن مطعم و مطّلب نیای بزرگ امام محمد بن ادریس شافعی . هاشم و عبدالشمس دوقلو متولد شدند و هنگام تولد پیشانیشان به هم چسبیده بود به طوری که آن دو برادر را به وسیله ٔ شمشیر از هم جدا کردند. یکی از دانایان که این راشنید پیش گویی کرد که همیشه در میان فرزندان این دو برادر شمشیر خواهد بود، و در پایان نیز این پیش بینی به وقوع پیوست . هاشم نخستین کسی است که برای بازرگانی قریش دو سفر تابستانی و زمستانی رایج کرد. سفر تابستان کاروان تجارت به غزه (فلسطین ) و شام و گاهی به آنکارا و مسافرت زمستانی به یمن و حبشه( اتیوپی) بود. وی با دولت روم و با فرمانروایان غَسّانی قراردادهایی جهت تأمین و آسان سازی عبور کاروان های بازرگانی قریش بسته بود. برادران وی عبدالشمس و نوفل و مطلب نیز به ترتیب قراردادهایی با پادشاه حبشه و پادشاه ایران و پادشاه یمن مبنی بر تأمین کاروان های قریش بسته بودند و بدین ترتیب تجارت قریش در دست پسران عبدمناف اداره میشد. گویند امیة بن عبدشمس برادرزاده ٔ هاشم بر عموی خود (هاشم ) حسد می ورزید و کارهای وی را تقلید می کرد. روزی هاشم برآشفت و کار به محاکمه نزد کاهنی خزاعی کشید. امیة محکوم شد و برابر شرطی که کرده بود ده سال به شام هجرت کرد. این نخستین دشمنی ای بود که میان دو خانواده ٔ عبدمنافی پدید آمد . هاشم یکی از بخشندگان نامدار دوره جاهلیت بود که در بخشش نامدار بود . ویدر زیبایی بی مانند بود. در یکی از سفرهایش در شهر یثرب (مدینه ) با زنی به نام سَلمی که از بزرگان قبیله ٔ بنی النجار بود ازدواج کرد(500 م .) و از این ازدواج پسری دیده به جهان گشود که او را شَیبه نامیدند و بعدها به عبدالمطلب نامور شد . این کودک نزد مادر در مدینه بود. هاشم سه پسر دیگر نیز داشت : که اسد (پدر مادر امیرالمؤمنین علی «ع ») و نفیله و ابوصیفی نام داشتند. هاشم در راه مسافرت به فلسطین بیمار شد و چون به غزة رسید درگذشت ، در حالی که هنوز جوان بود و در همان شهر به خاک سپرده شد (510 م .) و بدین مناسبت شهر غزه به غزة هاشم معروف گشت . پس از مرگ هاشم برادرش مطلب متصدی مناصب موروثی شد و از وجود برادرزاده در مدینه اطلاع یافت ، به آنجا رفت و او را با خود به مکه آورد. چنانکه روایت شده است وقتی که وی با برادرزاده به مکه وارد شد مردم می پرسیدند این کیست ؟ مطلب می گفت : این بنده ٔ من است ، لذا شیبه «عبدالمطلب » نامیده شد.
(تاریخ اسلام تألیف علی اکبر فیاض چ 2 ص 57) (اعلام زرکلی ) (حبیب السیر چ خیام ج 1) (روضةالصفا ج 2). و برای اطلاع بیشتر رجوع شود به تاریخ گزیده صص 127-128 و ص 539 و تاریخ ایران تألیف سرپرسی سایکس ترجمه ٔ فخر داعی گیلانی ج 1 صص 703-705 و مجمل التواریخ و القصص ص 16، 227، 232، 241، 261، 281 و 294 و العقد الفرید، ج 3 صص 263-275 و ج 4 ص 130 و ج 5 ص 360 و 362 و نزهةالقلوب ج 3 ص 284 و 250 و الانساب سمعانی ص 588 و تاریخ سیستان ص 51، 52 و 53.- بنی هاشم ؛ اولاد و احفاد هاشم بن عبدمناف که واسطةالعقد ایشان حضرت محمدبن عبداﷲ (ص ) پیغمبر اسلام است . بنی هاشم به دو طایفه ٔ بزرگ علویان و عباسیان تقسیم میشوند. رجوع به بنی هاشم شود.
اما معنی هاشم در فرهنگ لسان العرب :الهَشْمُ: کَسْرُک الشیء الأَجْوَف والیابس،
وهَشَم الثرِیدَ؛ ومنه هاشِمُ بن عبد مَناف أَبو عبد المطلب جدّ النبی، کان یُسمَّى عَمْراً وهو أَول من ثرَد الثَّریدَ وهَشَمه فسُمّی هاشِماً؛ عَمرو العُلا هَشَمَ الثَّریدَ لِقَومه، ورِجالُ مکَّةَ مُسْنِتُونَ عِجاف