این شهر در گذشته کوچان نامیده میشد. کوچان یعنی محل زندگی کوچ ها. کوچ از ساکنان قدیمی گیلان به شمار میروند و در بسیاری از متون باستانی نامشان با بلوچ ها آمده. بلوچ ها در قرن های دوم و سوم هجری از گیلان کوچیده و به جنوب شرقی ایران رفتند و کوچ ها به منطقه جلگهای و دو سوی سپیدرود آمدند و گروهی در کوچسفهان امروز و گروهی دیگر در آستانه امروز یا کوچان پیشین ساکن شدند و نام خود را بر این دو ناحیه نهادند. و پس از تدفین پیکر سید جلالالدین اشرف که نوشته اند پسر امام موسی کاظم بوده در این شهر، نام آن به آستانه اشرفیه تبدیل شد.
وجه تسمیه رشت
بنابه گمانی، تلفظ دقیق این نام رِشت بوده که آن نیز از بن ریسیدن گرفته شدهاست و دلیل این نام گذاری مطرح بودن این شهر در تولید رشتههای ابریشمی دانسته شدهاست.
همچنین گفته میشود در ابتدا رشت به صورت روستایی بزرگ میان یک فضای جنگلی بوده و از آبادیهای کهن ایران بشمار میرفته که نامش در کتاب حدودالعالم به سال ۳۷۲ هجری آمدهاست. در خصوص نام رشت هم نظرات متعددی وجود دارد. از جمله معروف به (بیه) یعنی مصب بین دو رود یا (دارالمرز) یعنی سرزمین پست و گود (جلگه) .
به نظر علیاکبر دهخدا چون ساخت اصلی شهر در سال ۹۰۰ هجری بوده و کلمه رشت در حساب ابجد ۹۰۰ است این نام را انتخاب نمودند. قومیت مردم رشت گیلک و به زبان گیلکی با لهجه بیه پس تکلم میکنند. مذهب اکثریت مردم شیعه اثنی عشری است ولی تعدادی اقلیت مذهبی از سالهای بسیار دور در کنار دیگر مردم رشت زندگی میکنند.
از دیگر دلایل نام گذاری رشت کلمه «رش» به معنی باران بسیار ریز است. زیرا آب و هوا در این منطقه تقریباً ۸ ماه از سال بارانی است که نوع باران رش بوده و تا ۴ روز در هفته نیز ممکن است ادامه پیدا کند. در این صورت رشت یعنی مکانی که در آنجا باران به صورت مداوم میبارد واژه گیلکی «وارش» که به معنی باران است موید این نکته است که این واژه مرکب از وا+رش ساخته شده که اصل کلمهء مرکب هم پیشوند «وا» معادل «باز» متبادر کنندهء «باز باران» یعنی «باران مکرر»است و این در واقع خصوصیت اصلی این شهر است.در زبان کردی فِیلی(فَـهلَوی) واژه ی (آوَه رَشـَه) به معنی (آب پاشی) است که همین معنی را تداعی می کند.
وجه تسمیه قره آغاج
واژهٔ قرهآغاج در زبان ترکی آذربایجانی بهمعنی درخت نارون است که بهدلیل رشد درختان بلند نارون در این منطقه و مخصوصاً در اطراف شهر قرهآغاج، این شهر بدین نام معروف شدهاست. البته عدهای بهاشتباه واژهٔ قرهآغاج را بهمعنی «درخت سیاه» معنا میکنند؛ در حالیکه این معنی کاملاً اشتباه میباشد. چنین اشتباهی در مورد قرهچمن نیز دیده میشود که آنرا به اشتباه بهمعنی «چمن سیاه» یاد میکنند، در حالیکه نام این روستا حکایت از زیادی چمنزارهای اطراف آن دارد.
وجه تسمیه کرهرود
کرهرود اسم بوده از برای رودی که از کرج سابق میگذشته و اکنون هم آن رود به نام رودخانه آستانه که لغت دوم کرج است معروف میباشد و رودخانه کرهرود هم از ناحیه قره کهریز یعنی سرزمین کرج سابق منشا میگیرد بنابراین آن را کرهرود یعنی رود کرج خواندهاند و ده واقع در کنار آن رود را هم کرهرود نامیدهاند.
در لغت نامه دهخدا در باره این شهر آمده قصبهای است میان اصفهان و همدان و ظاهراًکرج ابودلف همین قصبهاست. (یادداشت مولف ). مغولان آن را ترکان موران گویند.
در نواحی کره رود آن دو لشکر (لشکر ملک ارسلان عزالدین قیماز والی اصفهان و حسام الدین اینانج حاکم ری ) به یکدیگر رسیدند و مانند بحر اخضر در جوش و خروش آمدند. چون از قنقر اولانک بگذشت و به کره رود رسید که مغول ترکان موران گویند.
این شهر که در گذشته کرج نام داشته مرکز حکومت آل ابی دلف بوده و ساخت آن را به ابودلف نسبت می دهند.