واژه

معنی کلمات

واژه

معنی کلمات

معنی کلمات و معانی اسمها و شهرها و کشورها و رسم و رسومات
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
آمل از نام قوم آمارد گرفته شده . آمل از نام آمله آمل یعنی تو را هرگز مرگ مبادا در باره نامگذاری آمل نظریه های مختلفی وجود دارد که سه مورد از مهمترین آنها را بررسی می کنیم: الف) از سرزمین دیلم دو برادر اشتاد و یزدان بطرف خاور راهیشده و در کنار رودخانه هرهز روستایی برای خود ساختند و در آنجا زندگی می کردند که اولی را اشتاد رستاق و دومی را یزدان رستاق نامیدند. پس از مدتی اشتاد صاحب دختری شد که در زیبایی نظیر نداشت . وقتی که به سن نوجوانی رسید ،شبی به خواب پادشاه بلخ . فیروز شاه آمد که تبرستان نیز از قلمرو پادشاهی او بود و در خواب فیروز شاه عاشق آن دختر شد. روز بعد فرمان داد به تمام فرمانداران نامه بنویسند که اگر دختری را به نشانه های داده شده یافتند ،به دربار بلخ بفرستند و پاداش خوبی بگیرند. مدتها گذشت و از دختر اثری نشد ، ناچار پادشاه شخصی بنام مهر فیروز یکی از جوانان توانا را برای یافتن آن دختر راهی کرد . مهر فیروز بسیار تلاش نمود ، ولی اثری از دختر نیافت . پس از رنج بسیار  در کنار رودخانه ای در اهلم به دختری برخور کرد که دارای همان   نشانه ها بود.با دختر به خانه اش رفت و از پدر دختر خواستگاری کرد که آنها با موافقت برادر بزرگتر یزدان به این امر رضایت دادند .مهر فیروز به وسیله حاکم شهر طوسان ، ده کوسان  ، به پادشاه بلخ پیدا شدن دختر را خبرداد. پادشاه هدایا و جواهرات زیادی برای سفر دختر فرستاد و دختر رابا احترام بسیار به بلخ بردند . پادشاه پس از دیدن دختر ، متوجه شد که او بسیار زیباست و همتا ندارد . پس از گفتگوی بسیاراز دختر پرسید :چشمان زنان سرزمین شما  خوبتر و دهان آنان خوشبوتر و اندام نرم تر است ، دلیل چیست ؟دختر پاسخ داد:  آنچه شاهنشاه جهان پرسیدند که چشمان شما چرا سیاه است  ؟ علت آن است که هر روز صبح که برمی خیزیم چشمان ما به سبزه ها می افتد و نرمی بدن از آن است که در زمستان پارچه ابریشم و در تابستان کتان می پوشیم و خوشی بوی دهان از آن است که علفی هست به نام مادر جوینه ( ترخون و ریحون ) که خورش غذای ماست. پادشاه گفت:ای دختر شاد باش و خواسته خویش را بیان کن .  دختر گفت در سرزمین ما رودی است که هرهز (رودخانه هرازفعلی ) نام دارد . خوب است به دستور پادشاه کنار آن رود شهری ساخته شود که آن را به نام من بگذارند. شاه دستور داد معماران رفتند و در آنجا شهری بنا کردند . نام اصلی جایی که خواستند شهر بسازند پای دشت بود  ، ولی چون ارسال آب رودخانه به آنجا به علت بلندی ناممکن بود  ، به دستور دختر جای دیگر را برای این کار اختیار کردند و شهر را در محلی که مانه یا آشیانه سرا می گفتند ساختند و برای دختر چندین کاخ ساختند و دور تا دور آن را خندق حفر کردند تا در برابر  دشمن آسیب پذیر نباشد و این شهر را به نام دختر که اسمش آمُــله بود نامیدند . با گذشت زمان آمله ، آمل گردید . ب) آمل از نام  قوم آمارد گرفته شده است . آمارد به آمُــرد و آمُــل تغییر شکل داده است. ج) ابن اسفندیار یکی از تاریخ نگاران می نویسدکه  آمل در واژه تبری به معنی آموش می باشد . ابن اسفندیار در تاریخ خود نوشته که معنی آمل ، آموش است و در تبری آموش به معنی مرگ مبادا بود . چون آمل در منطقه ای حاصلخیز و جنگلی و خوش آب و هوا و پر از گلهای رنگارنگ ساخته شد آن را آمل یعنی ( ترا هرگز مرگ مباد ) نامیدند ، از این جهت اسم با مسمایی گردید زیرا بر اثر حوادث طبیعی چند مرتبه ویران گردید و دوباره به سرعت ساخته شد.